یاران شهر، یار

وبلاگی در خصوص شهدا

یاران شهر، یار

وبلاگی در خصوص شهدا

مشخصات بلاگ

با سلام و عرض ادب
در این وبلاگ قصد دارم در خصوص شهدا مطلب بنویسم. همچنین کارهایی که در این خصوص انجام میدم را در این وبلاگ قرار میدم.
خوشحال میشم با نظرات و ایده های خود راهنمایی کنید.
یا علی

آخرین نظرات
  • ۱۲ مهر ۹۵، ۱۳:۲۶ - د‌ل‌باخته ..
    آه...

۲۵ مطلب با موضوع «خاطرات» ثبت شده است

حبیب گفت: در گوشی به بچه ها بگو وجعلنا بخوانند و حرکت کنند.

(آیا کار با وجعلنا درست می شد؟

ایمان حبیب و اراده او می گفت بله،

اما مهتاب آن بالا به نفع بعثی ها چشمک می زد.)

هنوز گام های اول را برنداشته بودیم که یک رعد و برق آن سوی آسمان افتاد و زمین و آسمان روشن شد.

همه نشستیم فکر می کردم کمین عراقی ها صدای ضربان قلب این 700 نفر را می شنوند.

جمعیت با اشاره دست حبیب همچنان نشسته بودند و بی حرکت به مهتاب خیره ماندند

یک تکه ابر سیاه مانند نقاب مقابل مهتاب کشیده شد !!!

و به قدری تاریک شد که دیدن نفر بغل دستی هم ممکن نبود.

باور نمی کردم!

اما وجعلنا کار خودش را کرده بود.


(بخشی از کتاب وقتی مهتاب گم شد)

آزادسازی خرمشهر

  • seyed javad hoseini

🌙☀️🌙☀️🌙☀️🌙☀️🌙☀️🌙

🌷همین‌ها هستند که به ثمر رسیده‌اند!🌷

✅ هنوز انقلاب پیروز نشده بود و حضرت امام(ره) در تبعید به سر می‌بردند.

✅ یک روز صبح که می‌خواستم او را برای نماز از خواب بیدار کنم،

دیدم بیدار است و ناراحت.

❓پرسیدم:

چی شده مادر؟

  • seyed javad hoseini

نرم افزار "طلبه شهیدمحمدرضا علیزاده" را می توانید از مارکت ایران اپس دانلود کنید.

کد qr نرم افزار شهید علیزاده

http://iranapps.ir/app/ir.p30nice.alizadeh

--------------

دانلود از مارکت کندو

http://dl.asr24.com/ir.p30nice.alizadeh_1_1465513606999.apk?to-byte=2092877

  • seyed javad hoseini

به حبیب گفتم وضع خط خوب نیست گردان را ببر جلو

 آهسته گفت : بچه ها به خاطر خوردن کنسرو فاسد همه مسموم شدند . . . !

امکان برگرداندن آن ها به عقب نبود و بچه ها با همان حال خراب شش روز در حال دفاع بودند…..

  • seyed javad hoseini

1 مهر سال 59 بود.

از ماموریت برون مرزی باز می گشت.

هنگام فرود در پایگاه هوایی همدان، 

جنگنده های عراقی باند فرودگاه را بمباران کردند.

مجبور به اوج گیری شد،

اما به علت کمبود سوخت هر دو موتورش را از دست داد.

  • seyed javad hoseini

یاد باد

        آن روزگاران

                        یاد باد

سوم خرداد سالروز آزادی خرمشهر گرامی باد .

  • seyed javad hoseini

مشغول آشپزی بودم، آشوب عجیبی در دلم افتاد، مهمان داشتم، به مهمان‌ها گفتم: شما آشپزی کنید من الان بر می گردم. رفتم نشستم برای ابراهیم(شهید همت) نماز خواندم، دعا کردم، گریه کردم که سالم بماند، یک بار دیگر بیاید ببینمش. ابراهیم که آمد به او گفتم که چی شد و چه کار کردم. رنگش عوض شد و سکوت کرد، گفتم: چه شده مگر؟ گفت: درست در همان لحظه می‌خواستیم از جاده‌ای رد شویم که مین‌گذاری شده بود. اگر یک دسته از نیروهای خودشان از آنجا رد نشده بودند، می دانی چی می شد ژیلا؟ خندیدم.

 باخنده گفت: تو نمی‌گذاری من شهید بشوم، تو سدّ راه شهادت من شده‌ای؟ بگذر از من!


🌷شهیدابراهیم همت🌷

  • seyed javad hoseini

آقـا حمیـد قصه ی مـا ، جوون بـود و بـا کله ای پـر از بـاد ،

لات هـای محله هم کلی ازش حساب می بردنـد ،

خلاصه بزن بهادری بود بـرای خودش ! 

یـه روز مادر ایـن آقـا حمید ، ایـشون رو از خونه بیرون انـداخـت و گـفت :

بـرو دیگـه پـسر ِمـن نیستـی ، خستـه شـدم از بـس جـواب ِکـاراتـو

دادم ...

  • seyed javad hoseini

نحوه حرکت هر یک از گروهان‌های غواصی در اروندرود در والفجر هشت به صورت سه ستون با فاصله های ده متری از یکدیگر بود که برای جلوگیری از پراکندگی با رشته طنابی به هم متصل بودند. و این طناب حکایت‌ها دارد، زخمی‌ها که می‌دیدند قادر به ادامه راه نیستند و وجودشان باعث توقف حرکت است، صحنه‌‌ای عجیب را به نمایش می‌گذارند! آرام طناب را رها می کردند و خودشان را به امواج اروند می‌سپردند و می‌رفتند...


مثنوی حماسی علی محمد مودب با عنوان «به غیر سجده، نصیبم ز خاک چیزی نیست»


سکوت وارم و دانی که حرف­‌ها دارم

بسا حکایت ناگفته با شما دارم

  • seyed javad hoseini

23 ساله بود که شهید شد.

مادرش می گوید از سن 13 سالگی نماز شبش قطع نشد...

نمازاول وقت چیزی بود که برایش از نان شب مهمتر بود.

گاهی بعضی کارهایش همه را متعجب می کرد...

مثلا بین هر دو رکعت نماز شبش کمی می خوابید و دوباره بیدار می شد. وقتی علت این کارش را پرسیدند گفت: آدم باید نفسش را سختی بدهد تا پاک شود.

و من چه می دانم که او چه می گوید

شهید سید احمد پلارک

شهیدی که قبرش بوی گلاب می دهد

  • seyed javad hoseini