چرا دستت را بستند من نمی دانم
چرا تورا زنده در خاک کردندمن نمی دانم
ولی این را می دانم
که چه داغ سنگینی بود وقتی تورا اوردند با دست و پای بسته
که باصورت به گودال افتاده بودی
آه از فریادهای در سینه مادران و خواهران و همسران چشم به راهتون
چرا دستت را بستند من نمی دانم
چرا تورا زنده در خاک کردندمن نمی دانم
ولی این را می دانم
که چه داغ سنگینی بود وقتی تورا اوردند با دست و پای بسته
که باصورت به گودال افتاده بودی
آه از فریادهای در سینه مادران و خواهران و همسران چشم به راهتون
ما را ز خاندان کرم آفریدهاند
یک موج، از تلاطم یَم آفریدهاند
ما را فدائیان پسرهای فاطمه(س)
"ما را شهید میر و علَم آفریدهاند"
ما را به اعتبار عنایات فاطمه(س)
گریه کنان حضرت غم آفریدهاند
بهر بریدن سر اولاد عمر و عاص
در جان ما غرور و غژم آفریدهاند
هر یک ز ما حریف دو صد لشکر یزید!!
(زین رو ز شیعه عده کم آفریدهاند)
دجّال ها و حرمله ها را مهاجم و ...
... ما را "مدافعان حرم" آفریدهاند
. . .
سیّد علیِ خامنه ای (پیر عشق) گفت:
"فریاد را علیه ستم آفریده اند"
به حبیب گفتم وضع خط خوب نیست گردان را ببر جلو
آهسته گفت : بچه ها به خاطر خوردن کنسرو فاسد همه مسموم شدند . . . !
امکان برگرداندن آن ها به عقب نبود و بچه ها با همان حال خراب شش روز در حال دفاع بودند…..
شهید مدافع حرم مسلم خیزاب
برایم گریه نکن چرا که خیلی ها برای جهاد و دفاع از حرم آماده اند و بی تابی شما بر همسران و فرزندان آنها تاثیر می گذارد و فردای قیامت جوابی برای آن ندارید.
و هچنین گفتند بعد از شهادتم رو بنده بینداز زیرا نمیخواهم اگر دوست شما را ببیند ناراحت و دشمن خوشحال شود.
آن لحظه فکر کردم کار سختی باشد ولی بعد از شهادت ایشان متوجه شدم که چه توصیه بسیار ارزشمندی به بنده کرده اند بعد از آن که بواسطه همین حجاب در مدارسی دعوت شدم در یکی از همین مدارس مدیر مدرسه ازم خواستند در صحبت های پایانی خود نصیحتی به دانش آموزان بکنم من هم به آنها گفتم
از امروز ظهر نیت کنید؛ وضو بگیرید و از امروز چادر سر کنید و اگر برایتان مقدور نبود حداقل ۴۰روز برسر کنید تا در روز قیامت بواسطه همین ۴۰روز در پیشگاه حضرت_زهرا(س) سر بلند باشید و بعد از مدتی مدیر همان مدرسه تماس گرفتند که تعدادی از دانش اموزان بعد از ۴۰ روزهم چادرشان را برنداشتند و این تاثیر برگرفته از عنایت حضرت زهرا(س) و خود شهید می باشد.
شهادت۹۴/۷/۲۶
شهید بــی سر اثابت موشک قطع شدن سر
بسیار خوش اخلاق و مهربان بود ... نماز اول وقت همیشه به من هم توصیه میکرد و بسیار حساس بود.... دایی خیلی بدش می اومد از غیبت همیشه با آرامش و آرام صحبت میکرد، بسیار به مردم منطقه کمک میکرد و مسئول بسیج سازندگی بود ، محمد علاقه زیادی به حضرت زینب داشت و تا در روضه ها اسم حضرت میومد صدای گریه اش بلند تر میشد… قبل از مام محرم میرفت تمام کار ها ی هییت رو انجام میداد مثلوشست وشو قالی ها ،تمیز کردن مهدیه و…
برای ایستگاه صلواتی می امد شروع به کار میکرد مانند بستن استیج. اینو بگم اگر محمد نبود کارمون لنگ میشد…
با اینکه محمد علاقه زیاد به اهل بیت داشت هر موقع که داشت برای اهل بیت کاری انجام میداد موقع نماز محمد را نمیدیدم و میرفت برای نماز اول وقت…
یکی از خصلت های محمد این بود کارشو انجام میداد چه دوستش باشه چه دشمن
1 مهر سال 59 بود.
از ماموریت برون مرزی باز می گشت.
هنگام فرود در پایگاه هوایی همدان،
جنگنده های عراقی باند فرودگاه را بمباران کردند.
مجبور به اوج گیری شد،
اما به علت کمبود سوخت هر دو موتورش را از دست داد.