روحانی شهید محمّد خراسانی در 18 خرداد 1347 درخانوادهای مؤمن و درد آشنا دیده بر دنیای پرغوغا گشوده پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی در روستای خورزان که زادگاهش بود به حوزه علمیه رفت تا وارثی امین برای انبیاء باشد.
در جنگ تحمیلی چندین بار به جبهه رفت و دمی نیاسود تا دشمن آسوده نماند با آرپیجی به شکار ادوات غول پیکر دشمن میشتافت هر گاه که برمیخواست دشمن زمینگیر میشد.
با دلی بیدار و سری پر شور هرگز نیاسود تا دین خدا و کشور اسلامی عظمت خود را از کف ندهد مردی از سلاله پاکان که می دانست چه میخواهد.
سرانجام در عملیات کربلای5 و در 22 دی 1365 ، تیر جفای صدامیان کافر در شلمچه بر چهره نورانیاش نشست و رخسارش را به خون پاکش گلگون کرد و شهد شهادت را در کامش چکانید و رهسپار دیار باقی ساخت او نیک میدانست که ضرورت زمان ، سلاح را بر کتاب ترجیح داده است.
روحش قرین رحمت حق باد چون رسول خدا ص فرمود : دنیا را برای معاد و حیات اخروی خود به کار گیرید ملتزم به حدیث مقدسش خواهان حلاوت دنیا نشد.
اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم
مرا که دیده به دیدار دوست پرکردم حلال نیست که بر هم نهم
به تیر از دوست
و گر چنان که مصوّر شود گریز از عشق کجا روم که نمیباشدم گریز
از دوست
شهادت بلوغ عاشقان است ، زیباترین واژه در فرهنگ عشق ، صدرنشین الفاظ در مکتب معرفت و استوارترین معنی در سنجش قاموس حیات
ایوان قدس عشق تمام تقدسش را از آب دستانی میبیند که در قامت بلند نماز معنایشان قیام به سجود نشست و کشتی زرنگار عشق در ساحل امن ایمانشان کلاه عقل از سر فکند. شهیدانی که در بارش آب تیغ سیم تن جانشان را در طلب نرگس بینای عشق به حراج آوردند و آوای ارجعی الی ربّک را به گوش نفس مطمئنّه شان ادراک کردند.
شهید ملک جعفریان در سال 1347 در روستاى دروار دامغان بدنیا آمد. وى به همراه خواهر خویش تنها فرزند خانواده بود و در دوران کودکى نیز پدر خود را از دست داد. و مادر بزرگوارشان در کمال سختى ایشان را بزرگ کرد و در نوجوانى نیز مادر خود را از داست داد. و پس از اتمام دوران راهنمایى وارد حوزه علمیه دامغان شد. و در کنار درس و اتمام مقدمات، 3 بار عازم جبهه گردید. شور و فعالیت ایشان در کنار سادگى و مظلومیتشان در جبهه مشهور بود. و در تاریخ 1365 در منطقه عملیاتى شلمچه در عملیات کربلای 5 به درجه رفیع شهادت رسید.
قلم در ترسیم چکامة حضورتان شکست و واژهها آشفته از توصیفتان، سایهسار غم شدند. انتظار چو بغضی در گلویتان گیر کرده بود. آنگاه که شیشة دلتان شکست، هجوم اشک آیینة چشمتان را شستشو داد و بر ضریح مردمک چشمهایتان، انتظار گره خورده بود. اوراق جنون با رقص خود، پایان فصل زندگی عاشقانهتان بود، تار و پودتان شرح عشقی است که در سینة خورشید نمیگنجد.
در باران آفرینش خداوندی، کودکی در سال 1347 به خانوادة مطلبینژاد عنایت گردید که به یمن آمدنش، خورشید دامن دامن نور به زمین میریخت، نام او را به بهانة زیبا فرزند فاطمه(س) «مجتبی» نهادند.بعد از گذراندن دوران ابتدایی و راهنمایی به حوزة علمیة دامغان رفت و از محضر اساتید بزرگواری چون آقایان نعیمآبادی و ترابی کسب فیض نمود.
طلبه شهید یوسف رائیجی در سال 1349 در بندرگز دیده به جهان گشود و چند سال بعد خانواده ایشان ساکن دامغان شدند. پس از گذراندن تحصیلات متوسطه در حوزه علمیه دامغان مشغول دروس حوزوی گردید و دروس مقدمات حوزه را مشغول بود که بارها به جبهه عازم شد و در تاریخ 1367/5/4 در منطقه اسلام آباد به درجه رفیع شهادت نائل گشت.
فضائل اخلاقی: