یاران شهر، یار

وبلاگی در خصوص شهدا

یاران شهر، یار

وبلاگی در خصوص شهدا

مشخصات بلاگ

با سلام و عرض ادب
در این وبلاگ قصد دارم در خصوص شهدا مطلب بنویسم. همچنین کارهایی که در این خصوص انجام میدم را در این وبلاگ قرار میدم.
خوشحال میشم با نظرات و ایده های خود راهنمایی کنید.
یا علی

آخرین نظرات
  • ۱۲ مهر ۹۵، ۱۳:۲۶ - د‌ل‌باخته ..
    آه...

امروز سالگرد عملیات کربلای چهاره.... عملیاتی که قصه غربتشو بیست و نه سال بعد خیلی ازمردم فهمیدند ...که چه خبر بوده ...چه هنگامه ای بوده...وچه مظلومیتی بوده....تازه اونهم باز خوده بچه های غریب غواص مجبور شدند روایت کنن ....آره ،خوده بچه های غواص....همون ١٧٥نماینده ای که سالها بعد با دستان بسته اومدند و مردم هاج و واج داشتند با داستان عجیبی مواجهه میشدند ....خودمونی بگم این تازه ذره ای از داستان غربت و مظلومیت سربازان خمینی. بود..آره ذره ای..چه بسیار غواص و یا رزمنده های دلاور ایرانی بودند که غریبانه و گمنام جان خودشونو فدای عشق به این مملکت و آرمانهاشون کردندو هنوز هم گمنام هستند،..نمیدونم چی باید بگم ولی اینقدر میدونم که از هر قبیله و قماشی که باشیم همیشه مدیون اینهاییم....یاعلی(دل نوشته مجتبی کرامت)

  • seyed javad hoseini

مطیع ولایت فقیه باشید و این راه که راه حسین علیه السلام است را ادامه دهید و امام را تنها نگذارید.

  • seyed javad hoseini
خزان انتظار رو به پایان داشت و بهار بدر تا پشت اقاقیهای امید نفوذ کرده بود و منتظر اشارتی بود  کیلومترها آن طرفتر در ازدحام شهر پسته‌های خندان در هیاهوی بده بستانها به آرامش حسین شهید بر خوردم. چونان قرص ماه در سینه شب نور می‌بارید تازه از جبهه آمده بودم و او را به یاد نرگس مه وشش می‌انداختم تبسمی کرد و گفت : نسیم عملیات در راه است من تازه از راه رسیدام می‌دانم اما حیف است که شامه جان از این نسیم انبان نسازیم.
  • seyed javad hoseini

در مراسم تشییع پیکر سردار سرافراز اسلام شهید حسین همدانی، فرزند برومند ایشان، وهب همدانی وصیت‌نامه پدر شهید خود را قرائت کرد.


در این وصیت نامه آمده است:

  • seyed javad hoseini

شهید حسینعلی رستمیان از دوران کودکی انسانی پرتلاش و کوشا بود در دوران کودکی به کارهای خانه و بیرون از خانه به پدر کمک می‌کرد علاوه بر پدر و مادر در درس هم تلاش بسیاری داشت. دوران ابتدایی را در روستای تویه دروار (تویه) به اتمام رساند سال دوم راهنمایی مشغول درس بود که تصمیم گرفت به حوزه علمیه دامغان برود که پدرم نگذاشت به ایشان گفت حالا که دوست داری به حوزه علمیه بروی پس سوم راهنمائی را تمام کن بعد به حوزه برو که ایشان حرف پدر را گوش کرد و سوم راهنمایی را تمام سپس به حوزه علمیه رفت همزمان درس حوزه را ادامه می داد و مخفیانه سال اول دبیرستان و دوم دبیرستان را شبانه قبول شد و آنجا را هم به اتمام رساند برای اولین بار که می‌خواست به جبهه برود سنش کم بود و او را نمی‌بردند به همین خاطر شناسنامه‌اش را دستکاری کرد و یک سال سنش را بیشتر کرد و از روی شناسنامه فتوکپی گرفت و آن فتوکپی را به واحد بسیج سپاه برد و آنجا برای رفتن به جبهه ثبت نام کرد و اولین بار به جبهه رفت و مدتی در آنجا بود و سالم برگشت.

  • seyed javad hoseini

بسم الله الرّحمن الرّحیم

«و لاتقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء و لکن لاتشعرون» بقره/154

و مپندارید برای کسانی که در راه خدا کشته می‌شوند مرده‌اند، بلکه آنان زنده‌اند ولی همه شما این حقیقت را درنمی‌یابید.

اشهد ان لا اله الا الله و اشهد انّ محمداً رسول الله و اشهد انّ علیاً ولی الله

با نام الله، پاسدار حرمت خون شهیدان و با درود بر مهدی(عج) و نائب برحقش امام خمینی.

اینجانب محمد ملک جعفریان‌ فرزند حسینعلی، هدف من از آمدن به جبهه، تنها رضای خدا و لبیک گفتن به ندای «هل من ناصر ینصرنی» حسین(ع) می‌باشد و از خدا می‌خواهم که مرا در این راه موفق بدارد، ‌زیرا احساس کردم امروز جبهه بر من واجب می‌باشد. پیام من برای پدر و مادرم این است که بعد از شهادت من صبر کنید، زیرا با صبر خود می‌توانید پوزه صدام و ضد انقلاب را به خاک بمالید. پیام من به جوانان این است که حرکت کنید و راه شهیدان را ادامه دهید و مگذارید که واقعه کربلا و کوفیان پیمان شکن دگر بار پدید آید و پیام من برای امت حزب الله این است که پدر و مادرها از رفتن فرزندانشان به جبهه مانع نشوند،‌ زیرا در این موقعیت، اسلام احتیاج به نیرو و یاری دارد و دست از یاری امام برندارید و جنگ را سرلوحه کارهایتان قرار دهید. از تفرقه و نفاق و دشمنی با یکدیگر بپرهیزید که اساس اسلام بر پایه دوستی می‌باشد.

  • seyed javad hoseini

روحانی شهید محمّد خراسانی در 18 خرداد 1347 درخانواده‌ای مؤمن و درد آشنا دیده بر دنیای پرغوغا گشوده پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی در روستای خورزان که زادگاهش بود به حوزه علمیه رفت تا وارثی امین برای انبیاء باشد.

در جنگ تحمیلی چندین بار به جبهه رفت و دمی نیاسود تا دشمن آسوده نماند با آرپی‌جی به شکار ادوات غول پیکر دشمن می‌شتافت هر گاه که برمی‌خواست دشمن زمین­گیر می‌شد.

با دلی بیدار و سری پر شور هرگز نیاسود تا دین خدا و کشور اسلامی عظمت خود را از کف ندهد مردی از سلاله پاکان که می دانست چه می‌خواهد.

سرانجام در عملیات کربلای5 و در 22 دی 1365 ، تیر جفای صدامیان کافر در شلمچه بر چهره نورانی‌اش نشست و رخسارش را به خون پاکش گلگون کرد و شهد شهادت را در کامش چکانید و رهسپار دیار باقی ساخت او نیک می‌دانست که ضرورت زمان ، سلاح را بر کتاب ترجیح داده است.

روحش قرین رحمت حق باد چون رسول خدا ص فرمود : دنیا را برای معاد و حیات اخروی خود به کار گیرید ملتزم به حدیث مقدسش خواهان حلاوت دنیا نشد.

 

اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم

  • seyed javad hoseini

این عملیاتی که محول شد و کارهای شناسایی‌اش انجام شد و ما هم در حد فرمانده گروهان توجیه شدیم برای عملیات کربلای4 بود که به شهرک ولی عصر ع خرمشهر رفتیم و آماده بودیم برای عملیات که ما برای قسمت مرحله دوم عملیات باید وارد می‌شدیم، که قسمت اول (یا موج اول) وخط شکن گردان قمر بنی ‌هاشم ع بود. ما روز قبل، بعد از ظهرش بچه‌‌ها را توجیه کردیم و حتی شب‌ هم با بچه‌ها صحبت کردیم و آماده بودیم برای اینکه اعزام بشویم و برای ادامه عملیات برویم ولی صبح دیدیم که تک و توک بچه‌های گردان قمر ع سر و کله‌شان پیدا شد مثل لشکر شکست خورده و کم کم متوجه شدیم که عملیات کربلای4 ناموفق بوده است که در آنجا خیلی ناراحت شدیم به خاطر این همه کار و فعالیت و بگیر و ببند و امید ولی این عملیات در همان ساعات اولیه شکست خورد. عملیات که به این صورت شد نیروها را جمع کردیم و به عقب برگشتیم و یک مرخصی هم به نیرو‌ها دادند که به مرخصی آمدیم چند روز بعد که برگشتیم دوباره سازماندهی شدیم.

  • seyed javad hoseini

گردان روح الله به خاطر آن بعد معنوی‌اش زبانزد بود و روی مسائل معنوی بیشتر کار می‌کردیم. در خصوص مسائل معنوی دو تا مسئله داشت، یکی به خاطر همان ویژگی خود نیروها می‌باشد که این نیروها چه کسانی‌اند؟ و از کجا اعزام شده‌اند؟ و دیگری هم به خاطر آن کادری است که بالای سر آن گردان کار می‌کند ولی چیزی که در گردان روح الله بارز بود وجود خود شهید مشهد بود که روی مسائل اعتقادی خودش خیلی کار می‌کرد و روی سازندگی خودش خیلی کار می‌کرد و روی توسل به ائمه ع خیلی معتقد بود، بچه‌ها از ایشان مطالب خیلی جالبی در مورد توسل به ائمه ع و اعتقادی که به این موضوع داشت تعریف می‌کنند، خودش بیشتر روی این مسائل برنامه ریزی می‌کرد و کار می‌کرد.

  • seyed javad hoseini

💥معجزه اذان گفتن شهید ابراهیم هادی که باعث آزادی یک تپه و رستگاری تعدادی از عراقی ها شد 🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸

 خاطرات هم رزم شهید 💠

نزدیک اذان صبح بود. توی جلسه هر طرحی برای تصرف تپه می دادیم به نتیجه نمی رسید. ابراهیم رفت نزدیک تپه، رو به قبله ایستاد و با صدای بلند اذان گفت. هرچه گفتیم: "نگو! می زننت!" فایده ای نداشت. آخرای اذان بود که تیر به گلویش خورد و او را مجروح کرد.  

💠هوا که روشن شد هیجده عراقی به سمت ما آمدند و تسلیم شدند. فرمانده آن ها هم بود؛ در حین بازجویی گفت: "آن هایی را که نمی خواستند تسلیم شوند، فرستادم عقب؛ پشت تپه هیچ کس نیست". پرسیدم: چرا؟ گفت: به ما گفته بودند شما مجوس و آتش پرستید. به ما گفته بودند برای اسلام به ایران حمله می کنیم و با ایرانی ها می جنگیم. باور کنید همه ما شیعه هستیم. ما وقتی می دیدیم فرماندهان عراقی مشروب می خورند و اهل نماز نیستند خیلی در جنگیدن با شما تردید کردیم. صبح امروز وقتی صدای اذان رزمنده شما را شنیدیم که با صدای رسا و بلنداذان می گفت، تمام بدنم لرزید. وقتی نام امیرالمومنین(ع) را آورد با خودم گفتم: تو با برادران خودت می جنگی. نکند مثل ماجرای کربلا....

  • seyed javad hoseini