یاران شهر، یار

وبلاگی در خصوص شهدا

یاران شهر، یار

وبلاگی در خصوص شهدا

مشخصات بلاگ

با سلام و عرض ادب
در این وبلاگ قصد دارم در خصوص شهدا مطلب بنویسم. همچنین کارهایی که در این خصوص انجام میدم را در این وبلاگ قرار میدم.
خوشحال میشم با نظرات و ایده های خود راهنمایی کنید.
یا علی

آخرین نظرات
  • ۱۲ مهر ۹۵، ۱۳:۲۶ - د‌ل‌باخته ..
    آه...

خاطراتی در رابطه با شهیدسیدحسن شاهچراغی

شنبه, ۲ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۵۷ ق.ظ

راوی خاطره برادر رزمنده علی خراسانی

خاطراتی در رابطه با شهیدسیدحسن شاهچراغی سنگر ساز بی سنگر من با ایشان از زمان نوجوانی و جوانی تا زمان جنگ بسیار دوست بودم در زمان نوجوانی با هم بازی های محلی و فوتبال با توپ پلاستیکی بازی می کردیم.

شهید سید حسن در رابطه با قدرت بدنی در همان زمان نوجوانی بسیار نیرومند بودند هیچ کدام از ما و یا تیم مقابل به قول معروف به گرد ایشان هم نمی رسیدیم و از طرفی دیگر اخلاق ایشان هم بی نظیر بود یعنی اینکه با همه زود ارتباط برقرار می کرد با هم سن و سال های خود و بزرگتر  از خود ارتباط خیلی خوبی داشت خود گذشتگی در چهره ایشان همیشه نمایان بود همیشه به مردم احساس خوب داشت.

در سلام کردن از دیگران جلوتر بود همیشه یعنی اینکه زودتر از دیگران سلام می کرد چهره ایشان همیشه شاد و خندان بود شوخی های خوبی می کرد ما و بچه های دیگر که هم سن با شهید بودیم حالا کوچکتر یا بزرگتر از نظر سیدحسن فرقی نمی کرد ولی همیشه دوست داشتیم با ایشان باشیم دوران جوانی ایشان اهل کار و تلاش در زمینه کشاورزی بود و با هر وسیله که در آن زمان در روستا بود مثلاً با خرمنکوب که دستگاه کوچکی بود کار می کرد و به کشاورزان دیار خود کمک می کرد. دایی ایشان روحش شاد باشد یعنی شهید سید مجتبی شمس نژاد دایی ایشان غیر از اینکه دایی و خواهر زاده بودند بی نهایت با هم دوست بودند و در کارهای کشاورزی با دایی های خود کار می کردند و از همان نوجوانی عاشق کارهای فنی بودند و در زمان برداشت محصول کشاورزی سید حسن در کنار دایی اش شهید سید مجتبی عاشقانه پشت دستگاه خرمن کوب شب وروز کار می کرد و هچ وقت من خستگی در چهره ایشان ندیدم هر موقعی به هم می رسیدیم خنده بر لب داشت ایشان خستگی ناپذیر بودند در رابطه با مسائل شرعی بسیار مقید بودند نماز اول وقت بخوانند و روزه را با اینکه کارهای در روستا خیلی سخت بود ولی روزه را می گرفتند و ایشان فردی متواضع بودند و همیشه در مقابل مردم روستا متواضع و فروتن بودند و مردم هم از ایشان بسیار راضی بودند. در ایام جنگ شبی که گردان روح الله دامغان به طرف عملیات کربلا پنج که همان منطقه شلمچه بود می رفتیم ایشان هم از منطقه غرب به منطقه جنوب آمده بودند تا در جاده سازی به رزمندگان کمک کنند ما از کنار ایشان رد می شدیم که شهید می دانست گردان بچه های دامغان است شروع کردند به دست تکان دادند بعضی از برادرهای بسیجی که ایشان را شناختند به ما گفتند راننده این گریدر سید حسن است ما برای ایشان دست بلند کردیم و برای همه آرزوی پیروزی کردیم و گفتیم با هم دیگر را در بهشت و یا بعد از عملیات در دامغان همدیگر را دیدار می کنیم و خاطره ای دیگر از شهید دارم این بود که ایشان یک رادیو کوچکی داشت که همیشه در دستشان بود و اخبار روز را گوش می کرد و اخبار را به دیگران هم می رساند همیشه خبر پیروزی رزمندگان در بین بچه ها پخش می کردند.

خاطره ای که از برادر شهیدم شیخ محمد در رابطه با شهید سید حسن دارم چون برادرم و سید حسن آنقدر با هم دوست صمیمی بودند یا در جبهه با هم بودند یا در روستا با هم بودند و رابطه صمیمی داشتند برادرم می گفت که من با شهید سید حسن در جاده خندق در جزیره مجنون با هم قدم می زدیم و ایشان رادیو را کنار گوششان گذاشته بودند و اخبار گوش می کردند که ناگهان خمپاره ای در نزدیکی ما فرود آمد و سید حسن به زمین خورد و وقتی که بلند شد آن چنان آن رادیو را به زمین کوبید که خورد شد آن بر اثر این بود که صدای خمپاره قدری اعصاب ایشان را دگرگون کرده بود و بعد از مدتی سید حسن می گوید که رادیو من کجاست ما جریان را به ایشان گفتیم ولی ایشان می گوید امکان ندارد و تا مدتی آن رادیوکه خراب شده بود همراه ایشان بود چون به رادیو خیلی وابسته بود تا اینکه در همان عملیات کربلا پنج که در حال انجام مأموریت بود توپی یا راکتی از دشمن به دستگاهی که ایشان با آن کار می کرد اثابت کرد و ترکش به بدن پاک و نازنینش نشست و ایشان را به شهادت رساند و با صدای یا اباعبدالله به سوی معشوق خودش شتافت و آن گونه که قبلاً عرض کردم که همیشه خنده بر لب داشت همان طور که در زمان شهادت خودم جنازه پاک و خونینش را دیدم که با چهره ای شاد و خندان به شهادت رسیده بود. روحش شاد و یادش گرامی باد.

  • seyed javad hoseini

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی