یاران شهر، یار

وبلاگی در خصوص شهدا

یاران شهر، یار

وبلاگی در خصوص شهدا

مشخصات بلاگ

با سلام و عرض ادب
در این وبلاگ قصد دارم در خصوص شهدا مطلب بنویسم. همچنین کارهایی که در این خصوص انجام میدم را در این وبلاگ قرار میدم.
خوشحال میشم با نظرات و ایده های خود راهنمایی کنید.
یا علی

آخرین نظرات
  • ۱۲ مهر ۹۵، ۱۳:۲۶ - د‌ل‌باخته ..
    آه...

و من نمی فهمم که او چه می گوید 4

جمعه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۵، ۱۰:۴۸ ق.ظ

شب ، باد ، موج ، طوفان

وقتی به آب زدیم ... ، آرام بود.

اما یکدفعه همه چی به هم ریخت.

آنقدر بالا و پایین رفتیم و به هم خوردیم که چند بار آرزوی مرگ کردیم.

غواص بودیم و خط شکن.

باید بدون سروصدا به نقطه ی رهایی می رسیدیم.

اصل غافلگیری.

برای اینکه فشار آب پراکنده مان نکند و یا با خودش نبرد ، با طناب همدیگر را بسته بودیم .

من و برادرم کنار هم بودیم .

تیربارچی هر چند لحظه یکبار رگباری ایذایی می بست روی آب.

دیدم صدای خر خر می آید ...

نگاه کردم ...

تیر خورده بود تو گلوی برادرم ...

خون داشت فواره می زد ...

اگر عراقی ها می فهمیدند ، تو یک لحظه منطقه را می کردند مثل جهنم ...

بغلش کردم ...

به سختی گفت:

"داداش ... برای اینکه عملیات لو نرود  سرم را بکن زیر آب 

 امشب باید ۱۱۰ گردان عمل کند."

اشکم جاری شد ....

قبول نکردم .

اصرار کرد ...

تا اینکه قسمم داد به حضرت زهرا(ع).

نمی دانید چقدر سخت بود

برادر خودت را با دست... زیر آب ... ‼️

آنقدر دست و پا زد که دیگر ...

و من چه می دانم که او چه می گوید

راوی: از برادر رزمنده سعید تاجیک

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی