یاران شهر، یار

وبلاگی در خصوص شهدا

یاران شهر، یار

وبلاگی در خصوص شهدا

مشخصات بلاگ

با سلام و عرض ادب
در این وبلاگ قصد دارم در خصوص شهدا مطلب بنویسم. همچنین کارهایی که در این خصوص انجام میدم را در این وبلاگ قرار میدم.
خوشحال میشم با نظرات و ایده های خود راهنمایی کنید.
یا علی

آخرین نظرات
  • ۱۲ مهر ۹۵، ۱۳:۲۶ - د‌ل‌باخته ..
    آه...

۲۵ مطلب با موضوع «خاطرات» ثبت شده است

سه راه مرگ، مجروح، گلوله تانک و شهید

در سه راه مرگ تعداد زیادی مجروح بود که برای انتقال به عقب فقط یک نفربر داشتیم.

سعی می کردیم تا جایی که امکان داره تعداد زیادی مجروح در نفربر جا بدیم.

هر جوری بود اونها رو هل می دادیم تو تا برن عقب

راننده هی داد میزد دیگه جا نیست ما اصلا گوش نمی دادیم.

تا نفر بر راه افتاد

  • seyed javad hoseini

حمله شدید اللحن شهید آوینی به لیبرالیست های وطنی و اسلام رحمانی:

نهدید دشمنان داخلی و نشریات غربزده با آرپی جی رزمندگان اسلام

چه باید کرد؟ به راستی ما فرزندان انقلاب اسلامی و طلیعه داران تمدن دینی فردای جهان با این جماعت پطرهای نه چندان کبیر که اصلاً مبانی تفکر ولایی ما را نمی فهمند و همه چیز را مثل کامپیوتر های لاشعور فقط همان طور می شنوند که برایشان برنامه ریزی شده است، چه کنیم؟ می گوییم «درد دین»، می گویند «دموکراسی»؛ می گوییم «ولایت»، می گویند «واپس گرایی»؛ می گوییم «فقاهت»، می گویند «مدیران و کارشناسان و فراغت آفرینان»...

  • seyed javad hoseini

خیلی اصرارداشت که برود،

یک روز آمد و گفت مادر جان شما پنج پسر داری  بالاخره باید زکات و خمس این بچه ها را بدهی.

سوال من از شما این است که فردای محشر اگر حضرت زهرا (س) از شما بپرسد شما که چند پسر داشتی چرا یکی را برای دفاع از حرم دخترم نفرستادی چه جوابی داری؟

با همین جملات و حرف‏ها دل من را به دست آورد و رضایتم را جلب کرد...

و من چه می دانم که او چه می گوید

شهید مدافع حرم عبدالله باقری

  • seyed javad hoseini

شب ، باد ، موج ، طوفان

وقتی به آب زدیم ... ، آرام بود.

اما یکدفعه همه چی به هم ریخت.

آنقدر بالا و پایین رفتیم و به هم خوردیم که چند بار آرزوی مرگ کردیم.

غواص بودیم و خط شکن.

  • seyed javad hoseini

وقتی مدت زیادی چیزی در دهانش نباشد، دهانش تاول می‌زند و مجبوریم گاهی مقدار کمی مایعات یا آبمیوه از راه دهان به او بدهیم که این کار نیز بعضاً دردسرساز می‌شود و ممکن است ذراتی هر چند کوچک از میوه‌ها در گلویش فرو روند و موجب اذیت و آزارش شوند که باید سریع آنرا از گلو خارج کنیم.

  • seyed javad hoseini
خزان انتظار رو به پایان داشت و بهار بدر تا پشت اقاقیهای امید نفوذ کرده بود و منتظر اشارتی بود  کیلومترها آن طرفتر در ازدحام شهر پسته‌های خندان در هیاهوی بده بستانها به آرامش حسین شهید بر خوردم. چونان قرص ماه در سینه شب نور می‌بارید تازه از جبهه آمده بودم و او را به یاد نرگس مه وشش می‌انداختم تبسمی کرد و گفت : نسیم عملیات در راه است من تازه از راه رسیدام می‌دانم اما حیف است که شامه جان از این نسیم انبان نسازیم.
  • seyed javad hoseini

شهید حسینعلی رستمیان از دوران کودکی انسانی پرتلاش و کوشا بود در دوران کودکی به کارهای خانه و بیرون از خانه به پدر کمک می‌کرد علاوه بر پدر و مادر در درس هم تلاش بسیاری داشت. دوران ابتدایی را در روستای تویه دروار (تویه) به اتمام رساند سال دوم راهنمایی مشغول درس بود که تصمیم گرفت به حوزه علمیه دامغان برود که پدرم نگذاشت به ایشان گفت حالا که دوست داری به حوزه علمیه بروی پس سوم راهنمائی را تمام کن بعد به حوزه برو که ایشان حرف پدر را گوش کرد و سوم راهنمایی را تمام سپس به حوزه علمیه رفت همزمان درس حوزه را ادامه می داد و مخفیانه سال اول دبیرستان و دوم دبیرستان را شبانه قبول شد و آنجا را هم به اتمام رساند برای اولین بار که می‌خواست به جبهه برود سنش کم بود و او را نمی‌بردند به همین خاطر شناسنامه‌اش را دستکاری کرد و یک سال سنش را بیشتر کرد و از روی شناسنامه فتوکپی گرفت و آن فتوکپی را به واحد بسیج سپاه برد و آنجا برای رفتن به جبهه ثبت نام کرد و اولین بار به جبهه رفت و مدتی در آنجا بود و سالم برگشت.

  • seyed javad hoseini

این عملیاتی که محول شد و کارهای شناسایی‌اش انجام شد و ما هم در حد فرمانده گروهان توجیه شدیم برای عملیات کربلای4 بود که به شهرک ولی عصر ع خرمشهر رفتیم و آماده بودیم برای عملیات که ما برای قسمت مرحله دوم عملیات باید وارد می‌شدیم، که قسمت اول (یا موج اول) وخط شکن گردان قمر بنی ‌هاشم ع بود. ما روز قبل، بعد از ظهرش بچه‌‌ها را توجیه کردیم و حتی شب‌ هم با بچه‌ها صحبت کردیم و آماده بودیم برای اینکه اعزام بشویم و برای ادامه عملیات برویم ولی صبح دیدیم که تک و توک بچه‌های گردان قمر ع سر و کله‌شان پیدا شد مثل لشکر شکست خورده و کم کم متوجه شدیم که عملیات کربلای4 ناموفق بوده است که در آنجا خیلی ناراحت شدیم به خاطر این همه کار و فعالیت و بگیر و ببند و امید ولی این عملیات در همان ساعات اولیه شکست خورد. عملیات که به این صورت شد نیروها را جمع کردیم و به عقب برگشتیم و یک مرخصی هم به نیرو‌ها دادند که به مرخصی آمدیم چند روز بعد که برگشتیم دوباره سازماندهی شدیم.

  • seyed javad hoseini

گردان روح الله به خاطر آن بعد معنوی‌اش زبانزد بود و روی مسائل معنوی بیشتر کار می‌کردیم. در خصوص مسائل معنوی دو تا مسئله داشت، یکی به خاطر همان ویژگی خود نیروها می‌باشد که این نیروها چه کسانی‌اند؟ و از کجا اعزام شده‌اند؟ و دیگری هم به خاطر آن کادری است که بالای سر آن گردان کار می‌کند ولی چیزی که در گردان روح الله بارز بود وجود خود شهید مشهد بود که روی مسائل اعتقادی خودش خیلی کار می‌کرد و روی سازندگی خودش خیلی کار می‌کرد و روی توسل به ائمه ع خیلی معتقد بود، بچه‌ها از ایشان مطالب خیلی جالبی در مورد توسل به ائمه ع و اعتقادی که به این موضوع داشت تعریف می‌کنند، خودش بیشتر روی این مسائل برنامه ریزی می‌کرد و کار می‌کرد.

  • seyed javad hoseini

قبل از عملیات بدر بود که روزی در بازار دامغان به شهید حسین رسیدم که در آن زمان من تازه از جبهه آمده بودم. ایشان گفتند : ظاهراً عملیات در پیش است. من به او گفتم که تازه از منطقه آمده‌ام. گفتند : درست است امّا خوب است یک سفر هم با همدیگر به منطقه برویم به ایشان گفتم: شما دوران سربازی که جبهه بودید. بعد از اتمام خدمت هم که ازدواج کردید و هنوز چند روزی از ازدواج شما نگذشته بود که به جبهه رفتید بعد خداوند به شما فرزندی عنایت فرمود که باز هم به جبهه رفتید ، خداوند بچه دوّم به شما عنایت فرمود شما باز هم در جبهه بودید. ایشان گفتند : اینها برای من یک آزمایش می‌باشد آن زمان سربازی که وظیفه‌ام بود هنگامی که ازدواج کردم خدا می‌خواست مرا آزمایش کند و حالا هم خداوند می‌خواهد مرا در مسیر امتحان و آزمایش قرار دهد. بالاخره جنگ را ما بسیجیها باید پیش ببریم. این جملات را با یک حالت مظلومانه‌ای بیان می‌کرد.

خاطره ای از شیخ ابوالفضل خراسانی درخصوص شهید حسین خراسانی

  • seyed javad hoseini